۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

کالبد شکافی یک مثل در گویش گراشی

راز زار ؛ کالبد شکافي يک ضرب المثل در گويش گراشي

همشهري هاي ما به هنگامي که کسي در حالت عادي نيست و از مدار تفکر و تعقل خارج شده است اين مثل را به کار مي برند : «زارش اُش با » ] [zarash osh ba
از نوجواني اين مثل را بسيار مي شنيدم اما معناي زار را درک نمي کردم ، فقط مي دانستم براي کسيکه به قول امروزي «قاطي» کرده است اين مثل را به کار مي برند . بعدها که با اصطلاحات موسيقي محلي آشنا شدم و چند کتاب در اين باره خواندم به راز زار پي بردم .
زار ، در حقيقت ، آن موجود خيالي است که در جان و روح بيمار رواني رسوخ کرده است و او را از حالت عادي خارج ساخته است . امروزه زار به معناي مراسم آئيني در جنوب ايران _ بندر عباس _ ميناب و بوشهر است که با آن بيماري هاي رواني را مداوا مي کنند .اين آئين ، در واقع نوعي موسيقي درماني است . موسيقي زار ، چه از نظر سازها و چه به لحاظ نغمه ها و آوازها ، با ديگر اشکال موسيقي در بنادر جنوب کاملا متفاوت است . شايد دليل آن اين باشد که اين گونه موسيقي درماني از طريق آفريقاييان که براي تجارت به بندر عباس مي آمدند ، بين مردم آن سرزمين شيوع پيدا کرده باشد .
در سرزمين لارستان بيماري زار ، معمولا با اصطلاحاتي همچون باد و مضرت نيز شناخته شده است ، مثلا مي گويند فلاني مضرتي شده است . اين بادها همواره اسباب ناراحتي هستند . مضراتي ها بيشتر زير درختان ، مخصوصا زير درخت کنارهاي قديمي ، يا کنار برکه ها هستند .
غلامحسين ساعدي در صفحه 33 کتاب اهل هوا (انتشارات مو سسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي، تهران 1345 ) مي نويسد : « بادها سراغ همه مي روند از بچه اي که در گهواره است تا پيرمردي که لب گور ايستاده ، اما جوانها را بيشتر دوست دارد ...بادها همچون آدميان يا مسلمان هستند يا کافر . باد چه کافر باشد ، چه مسلمان ، وقتي سراغ کسي رفت او را مرکب خود ساخته ، دير يا زود هوايي اش مي کند . بادهاي کافر بيشتر موذي و خطرناک هستند ، چنان که ممکن است مرکب خود را هلاک هم بکنند ، اما کم تر ديده شده است که يک باد مسلمان مرکب خود را به نابودي بکشاند ... براي رهايي از درد و شکنجه يک باد هميشه بابا يا ماماي آن باد مي روند . هر باد براي خود يک بابا و يک ماما دارد .»
زار ، شايع ترين بادهاست . بيشتر مبتلايان گرفتار اين بادها هستند . زارها همه کافرند و از جاهاي مختلف مي آيند . بيشتر از سواحل شرقي آفريقا ، زنگبار و سومالي و حبشه ، بعد از عربستان و هندوستان که کوههاي اسرار آميز و درياهاي بسيار بزرگ دارند .
زار به اعتقاد ساحل نشينان ، يک جن است که وارد بدن انسان مي شود و او را به نوعي جنون مبتلا مي کند .
زارها ، بيش از هفتاد نوع هستند و بيش از همه به سراغ ماهيگيران ، کشاورزان ، گدايان و سياهان مي روند .
براي مداواي شخصي که به زار مبتلاست آداب و رسوم خاصي وجو دارد ... براي بيرون کردن جن ، شخص مبتلا را مي خوابانند ، انگشتان شست پاهايش را با موي بز به هم مي بنند ، مقداري روغن ماهي هم زير دماغ مبتلاي زار کشيده و چند رشته موي بز آتش زده زير بيني وي مي گيرند و بعد بابا خيزران جن را تهديد مي کند که از بدن وي خارج شود و با ضربا هايي که به تن بيمار مي زند ، جن با جيغ و داد و ناراحتي زياد ، مرکبش (بدن بيمار ) را رها مي کند ...
در مجلس زار بر خلاف مجالس بادهاي مسلمان آوردن اسم خدا و رسول و ائمه اطهار (ع) حرام است ...
در اين آئين بيمار رواني را در محوطه اي قرار مي دهند و مرداني را با سازها و اورادي که غير قابل فهم است ، تلاش مي کنند زار را از بدن بيمار خارج کنند و روح بيمار را از دست زارها رها سازند ...
بنابراين ، به مثل برگرديم : « زارش اُش با» يعني يارو ، دچار بيماري رواني است و براي در مان او بايد دست به کار شد .
اين نوشته را پس از شنيدن مجموعه قلندوار که به آهنگ سازي دوست هنرمند جناب عماد توحيدي و صداي متفاوت عليرضا افتخاري منتشر شده است ، نوشتم و تقديم باد به عماد خان با عرض پوزش .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر